به گزارش قدس آنلاین، در روزگاری که کتاب و کتابخوانی به عنصری فراموش شده در زندگی ما تبدیل شده است و هر تلاشی برای کتابخوان کردن جامعه و کمک به صنعت نشر نحیف کشور را می توان به عنوان فعالیتی عام المنفعه در نظر گرفت، ماندن در حوزه نشر و فروش کتاب، کفش آهنین می خواهد و پوست کرگدن چرا که منافع اقتصادی این صنعت در مقایسه با دیگر فعالیت های صنفی، آورده مالی انگیزه بخشی ندارد. همین موضوع باعث شده که فعالیت در عرصه نشر و فروش کتاب چندان جذاب به نظر نرسد و بسیاری را از ماندن و ورود در این وادی دلسرد کند. مهدی فیروزان که از نوجوانی پایش به چاپخانه باز شد و در جوانی مدیریت انتشارات سروش و دبیری فرهنگستان زبان و ادب را تجربه کرد، در خانواده ای فرهنگی و کتابخوان بزرگ شده است. او که بنیانگذار شهرکتاب است، از اواسط دهه ٧٠ جای کتاب را بهطورجدی در زیست شهری باز کرد و با راهاندازی مجموعه فروشگاههای شهرکتاب، خانه ای تماشایی را برای کتاب دوستان ساخته است. همچنین با راه اندازی سایت «فیدیبو» که نخستین فروشگاه کتاب الکترونیک بود، چرخ صنعت نشر را به شیوه های مختلف چرخانده است. با مهدی فیروزان، مدیرعامل مؤسسه شهرکتاب درباره اوضاع کنونی صنعت نشر و راهکارهای رسیدن به شرایط مطلوب گفت و گو کردیم که می خوانید:
آقای فیروزان به عنوان کسی که سالها در عرصه نشر و فروش کتاب فعالیت داشتید، اولویت های امروز این صنعت را چه می دانید؟
بنظرم کتاب باید وارد چارچوبها و قوانین اقتصاد خصوصی شود و تا زمانیکه بند ناف کتاب به حمایت ها و یارانه های دولت و حاکمیت وصل باشد، کمتر می توان انتظار تولید کتاب خوب داشت ولی اگر کتاب به کالایی برای رفع نیاز فرهنگی مردم تبدیل شود مثل لبنیات و دیگر کالاهای مصرفی، آن زمان هم مولف ها خوب تالیف می کنند و اینقدر کپی پیست، کتابسازی و جعل کتاب نمی شود، هم اینکه ناشران روی کتاب خوب سرمایه گذاری می کنند و روی هر کتابی به دلیل حمایت های دولتی، سرمایه گذاری نمی کنند و بازار به سمت اقتصادی شدن و عرضه و تقاضا می رود.
نقش دولتها در ایجاد یا برهم زدن این توازن چیست؟
نقش سیاستهای دولتی در این میان مهم است، وقتی که دولتها آمار رشد فرهنگی را می دهند برای پوشاندن ضعف های دیگر در حوزه کاهش تولیدات فرهنگی، برای اینکه شاخص های کمی را بالا ببرند برای تولید بیشتر محصولات فرهنگی اعم از کتاب، فیلم، تئاتر و موسیقی یارانه می دهند و در عمل سنت عرضه و تقاضا را به هم می زنند یعنی عرضه را فربه می کند نه تقاضا را.
ما حاکمیتی داریم که مدارس، دانشگاه ها، مساجد، حوزه ها، رادیو و تلویزیون و رسانه ها را در دست دارد اما چرا همچنان دارد عرضه را فربه می کند در حالیکه باید تقاضا را فربه کند یعنی باید کتابخوان و سینمارو، تئاتربین و شنونده موسیقی تربیت کند نه اینکه فیلم بسازد یا کتاب و موسیقی تولید کند که آن تولیدات هم متقاضی هم نداشته باشد! چنین روندی، فساد ایجاد می کند. چقدر کتاب چاپ شده و در انبار ناشران دولتی یا ناشرانی که حمایت دولتی داشته اند، مانده است. چقدر از همین کتابها از سوی وزارتخانه ها و نهادهای دولتی خریداری شده، هدیه شده و خوانده نشده است.
ما باید به دنبال افزایش خرید فرهنگی باشیم نه افزایش تولید فرهنگی. اگر تقاضای فرهنگی افزایش پیدا کرد، بخش خصوصی بلد است طوری رقابت کند که قیمت نهایی برای مشتری، قابل پرداخت باشد مثل هر کالای دیگری. اگر به چنین فرمولی برسیم دیگر فساد و اصراف به وجود نمی آید و کتابسازی و جعل کتاب نمی شود.
متاسفانه امروز بسیاری از فروشگاه های آنلاین غیرقانونی، کتابهای جعلی می فروشند. می بینند که کتابی پرفروش شده، عین همان کتاب را کپی می کنند و و چون از مسیر عرضه علنی، فروش ندارند، زحمات مولفین، مترجمین و ناشران نادیده گرفته می شود. گاهی ناشری دو هزار جلد از کتابی را چاپ کرده ولی ۳۰ هزار جلد از آن کتاب فروخته شده است چون در لیتوگرافهای زیرزمینی، چاپ و توسط دلال ها فروخته می شود. بارها نیروی انتظامی وارشاد وارد عمل شده و پلمپشان کرده اند ولی این ماجرا همچنان ادامه دارد. در شرایط امروز باید فرهنگ باز بسازیم تا فرهنگ را از تفننی بودن و کتابخوانی را از زینتی بودن دربیاوریم، این اتفاق هم باید از دوران کودکی و در خانواده ها و مدارس رخ بدهد.
چطور می توان تقاضای فرهنگی را در جامعه بالا برد؟
ببینید شما وارد کتابفروشی می شوید و ویترین کتابفروشی را می بینید چرا کتابی را می خرید چون به دردتان می خورد یا به دانش تان اضافه می کند یا برایتان سرگرم کننده است، بهرحال به دلیلی کتابی را می خرید. خرید هر کالایی برای رفع نیازی است. بنظرم ۴۰ درصد از کتابهای منتشره، هیچ نیازی را برطرف نمی کنند درحالیکه اگر حمایت های دولتی نباشد، ناشران کتابهایی را منتشر می کنند که نیاز مشتری را رفع کند و مردم هم کتاب خوان می شوند. به یاد دارم درسالی که به نام امام علی (ع) نامگذاری شده بود بیش از ۳۷۰ عنوان کتاب درباره امام علی (ع) منتشر شد که اکثر این کتابها در انبار ناشران، خاک خوردند یا اگر فروخته شدند خواننده از محتوای آن راضی نبود چون بیشتر آنها کپی پیست از روی هم با حرفهایی تکراری بود. خب مردم اینها را می فهمند و از کتاب خواندن فاصله می گیرند ولی اگر بدانند که آنچه در بازار کتاب وجود دارد نیازهایشان را برطرف می کند با اشتیاق به سمت این بازار می آیند. ضمن اینکه منِ ناشر یا کتابفروش هم مجبور نیستم برای فروش کتابم، تبلیغات وسیع کنم یا مسابقه بگذارم چرا که کتاب خوب در بازار سالم، می فروشد.
آیا تبلیغات صدا و سیما یا تبلیغات محیطی نهادهای دولتی در حوزه کتاب، رانتی و گزینشی و برای ناشران خاصی شده است؟
متاسفانه همینطور است درحالیکه آنچه باید تبلیغ شود، کتابخوانی است نه کتاب خاصی. درچند سال اخیر و مدیریت جدید صدا و سیما، معرفی کتابها مختص آثار خاصی شده است. کسانی که امروز مدیریت شوراهای صدا و سیما را برای انتخاب کتابهای معرفی شده بر عهده داشتند، بررسی کنند و ببیند که فروش طبیعی و واقعی کتابهایی که تبلیغ کردند بالا رفته یا نرفته است. اگر بالا نرفته باشد یا متناسب با هزینه تبلیغات، فروش آن کتاب افزایش نیافته باشد بایستی در انتخاب کتابهایی که معرفی می کنند تجدید نظر کنند. بنظرم بیشتر کتابهایی که در تلویزیون تبلیغ شده اند اگر واجد ویژگی هایی غیر از تبلیغ صدا و سیما نباشند، در فروش موفق نبوده اند.
سیاست های تبلیغاتی کتاب در تلویزیون هم دو قطب رادیکال را در فضای نشر را ایجاد کرده است در حالیکه ۱۵ سال پیش اتحادیه ناشران، ترکیبی از هر دو طیف بود ولی الان عملکرد صدا و سیما باعث شده که عده ای از تبلیغات تلویزیونی ناامید شوند و عده ای از این فرصت، بهره مند شوند و این بهره مندی هم آنقدر ارزش نداشته که باعث واگرایی شود در واقع این ماجرا، همکاری ها و رفاقت ها را از بین برده است. گاهی موزعین و ناشران پیش من می آیند و می گویند این کتاب مال آنهاست! حتی اسم هم را نمی برند. این فضا باعث شده که آدم ها متخاصم شوند. متاسفانه در سالهای اخیر اختیارات زیادی از وزارت ارشاد به جاهای دیگر داده شده که باعث تخاصم اصناف نسبت به هم شده است و باید این فضا تغییر کند.
نظر شما